صدای پای بهار

دفترچه اشعار کاف شین

صدای پای بهار

دفترچه اشعار کاف شین

کافشین.بلاگفا

خودکار نامرئی (تقلب) ! خودکار نامرئی (تقلب) !
نوشته هایتان را فقط خودتان ببینید !
همراه بااشعه مخصوص (UV)فقط4000ت
خودکار نامرئی (تقلب) !
نوشته هایتان را فقط خودتان ببینید !
همراه بااشعه مخصوص (UV)فقط4000ت
X
تبلیغات در بلاگ اسکای

بسم الله الرّحمن الرّحیم اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

 اشعار کافشین

 

 

خودش را عجب در دلم جا زده به بغض چکاوک نفس می دهی سلام مرا نیز پس می دهی ای تکسوار لحظه های عاشقانه گرچه سروده ها همه اش عاشقانه نیست برای کودکان غزه- نوشته بودی عاشقی اگرچه عشق دفن شد به پای روزمره گی غزل خداحافظ باران سروده های تو را خیس می کند  دل به دریا زده دریا امشب با تو من با لهجه یک خواب صحبت میکنم و منا هم نفس نفس میزد و صفا کرده بود طوفانی پز خرپولی و روشن فکری بیت الحرام ماه محرم ز ره رسیدسقای تو به دست همه آب می دهد بوی غریبی گل مهتاب می دهدبرترین ابیات حافظ - حرف الفبنشین کنار آب خیس جویباران از این ور و از اون ور غربزدگی پادگانی انفجار جمعیت یا انحصار جمعیت (نقشه های صهیونیزم) در سایه سار میز چوبی! (مقاله فضولٌ بالکل) جوابیه مثنوی موهن چاه مسجد جمکران به صورت غزل استانداردهای کثیف چند کلمه قدیمی زنگ شعر(تک بیتهای زیبایی از حافظ :ختم به الف) [ بدون عنوان ] چرا استاد پناهیان تقریبا ممنوع التصویر شد شرمنده ام که داد و قال می کنید یک اس ام اس یک تعبیر دانشگاه ( از شهر آرزوها تا مدرسه آرزوها و رویاها و نسرین ها!!) سربازان عدالت (خودشیرنی یا .......) شبهاتی در مورد تاریخ سیاست خارجی جمهوری اسلامی عدل خدا و عالم ذر  - تئوری فیلمنامه خدا و قضیه شیطان از امام حقیقی تا امام شخصی چوپانی و اقتصاد بیمار قرن ۱۵ چیزی شبیه شعر یک مقاله - یک مسابقه تقصیر از ما بود فتوبلاگ کافشین

سلام علیکم به وبلاگ اشعار و نوشته های ادبی کافشین خوش آمدید آرزومند لحظاتی پربار و خدایی برای شما کاربر عزیز هستم با توجه به امکان عدم حضور متصل بنده و یا پیش آمدن وقفه همیشگی در آن از شما می خواهم جسارت بنده را در مقید شدن پست نظرات که پنجره ای به زیبایی های روحی شماست به تأئید را ببخشید دستبوس شما و همه هموطنان خدایی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این وبلاگ فقط یک میانبر نیست!ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ WWW.KAFSHIN.BLOGFA.COM & WWW.K.BLOGSKY.COMــــــــــــ شمارش معکوس با انگشتان مرگ


شمارش معکوس با انگشتان مرگ


ارائه آخرین سروده های کاف.شین


نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 11 روز 88/09/05

 

با سلام و درود به پیشگاه حضرت بقیة الله الاعظم و عرض ارادت به خدمت آن رهبر فرزانه و مراد عالمان دین آخرین سروده ام را با عنوان سیاست چیست که برگ زردیست تهفه درویش تفدیم حضورتون می کنم :


به شه گفتم سیاست چیست دانی

بگفتا ، ( قدر دانی نوجوانی )

 

سیاست داشتن یعنی که امروز

همان فرداست در دیبای دیروز

 

سیاست چیست او را نیز دیدن

هوای عاشقی را برگزیدن

 

سیاست چیست یعنی تیز هوشی

که در دستت نگه داری تو گوشی

 

سیاست چیست از کام دو روزه

گذشتن با نماز و کار و روزه

 

سیاست چیست یعنی رند بودن

دمی در روم یک دم هند بودن

 

سیاست چیست یعنی با زرنگی

بهشتی میخری با مین جنگی

 

سیاست چیست یعنی با ذکاوت

کنی راحت دلت از هر عداوت

 

سیاست چیست یعنی شاه بودن

ولــــــی در ( بـنـده الله بـــــودن )

 

سیاست چیست یعنی با وکالت

بیفتی باز دنبال عدالت

 

سیاست نیست این مردم فریبی

و آخر سر تماما بی نصیبی

 

سیاست چیست فرزندی خدائی

برای روزهــای بــی دوائــی

 

سیاست نیست با هر خودنمائی

شــوی آماج دشنام هوائی

 

سیاست نیست بر کرسی نشستن

برایش جام فردا را شکستن

 

سیاست را علی آموزگار است

نگو دین راست با مردم چه کار است

 

بخواهی یا نخواهی در میانی

مگر روزی که خود در آن جهانی


سیاست نامه ها تا فجر موعود
فقط باشد رهی بن بست و مسدود

بیا مهدی جهانی کن صدایت
بیا ما را ببر تا بی نهایت

بیا آزاد کن اندیشه ها را
سیاسی کن تمام پیشه ها را


بیا و راز عالـم برمـــلا کن
بگوید کافشین آمین دعا کن

 

صندوق  نظر و یادداشت





دسته بندی :شعر سیاسی




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 22 روز 88/09/03

 

شعر ای ازاشعار کافشین به مناسبت شهادت امام باقر علیه السلام  ( غزل گونه )

 

گویا دوباره کشته شده شاه دین حسین

عمامه اش فتاده و زرد و غمین حسین

 

آمد حسین تا نوه اش را بغل کند

بعد از فراق باقر خود اینچنین حسین

 

امروز را اگر به صفحه تاریخ بنگری

روز شهادتی شده بر پنجمین حسین

 

 

 

حسن حسن صفای علی خلق مصطفی

هم آن حسین بوده و باشد هم این حسین

 

شمعی کنار تربت باقر اگر چه نیست

بادا فدای بارگهت کافشین حسین

 عکس شعر کامل را ببینید









نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 12 روز 88/08/26

 


شعری برای جنایات عربسان و آمریکا در شمال یمن

 

 

 دوباره وقت حج شد دوباره پر تردد 

دوباره خون و لابد دوباره خود پرستی 

دوباره باز ابامکر دوباره آل سفیان  

دوباره مکر و عصیان دوباره قتل و پستی 

 

 

دوباره خودپرستان و ارتداد مستان  

دوباره اهل کوفه ذلیل حکم پستان

 دوباره نانجیبی چه قصه عجیبی  

دوباره حب دنیا دوباره بت پرستی 

   

 

اویس های مجنون ،جنون و آتش و خون  

دوباره کرده هامون خطر قبیله هون 

 دوباره بی قرارند در انتظار یارند

 یمانیان عاشق هنروران هستی 

 

 


  

 

درج شده در وبگاه http://yemen.blogsky.com

صندوق  نظر و یادداشت





دسته بندی :شعر سیاسی




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 20 روز 88/08/13

 

میگفت  یه گوشه یارو استخر داغ داره

یکی دیگه بی آبه دود چراغ داره

 

یکی اگه مریض شه راه نداره به جائی

یکی پزشک مخصوص برای زاغ داره

 

دولت بگه : چی خوردی نه دهمش رو می دم

کسی که عشرو نداشت حکم الاغ داره

 

یک دهمو نداشتم هزار هزار تا کاشتی

دنیا فقط برا تو میوه تو باغ داره

 

بگو بیای دماوند هزار تومن می گیری

چطور بیاد کسی که پای چلاغ داره

 

بازم دوباره کافشین گرفته حال رندو

زرنگه شد کلافه دست تو دماغ داره

 

تصویر تزئینی

 




دسته بندی :شعر سیاسی




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 19 روز 88/08/11


بر قوم هزار دف شرف دارد بید

در رقص و جنون خود هدف دارد بید

 

 سر خم نکند به هر صدائی که رسد

صد ساحل راز با علف دارد بید

 






دسته بندی :دوبیتی




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 16 روز 88/08/07

 

 هشتاد و هشت هشت هشت است

هشتم امام عاشقان آمد، شوی مست

 

تبریک بر یزدان بر این عبد خدائی

تبریک بـر پــیغمبـران آشــنـائی

..............









نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 9 روز 88/08/06


یک کاسه خواب ریخت به روی کتاب و مشق
یک استکان ترانه برایت شکسته بود

خوابم کنار پنجره افتاده مثل سنگ
از بس که بال بخت من از اوج خسته بود


یک ذره هم تخیل من پا به ماه شد
از بس که با بهانه فردا نشته بود


امروز جای جام تو خمیازه می کشم
دیشب به روی من در میخانه بسته بود


یادش به خیر انجمن شاعران خواب
خرما نداده رفت کلاسی که هسته بود

ای کاش کفتر نَفَس شعر کافشین
این بند خواب را ز خیالش گسسته بود





دسته بندی :نسل نو غزل




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 23 روز 88/07/26

در این دنیای  وارونه دلم یک برکه غم دارد

که یک دریا خطا دنیا ، که یک دنیا ستم دارد

 

بلای خانمان سوزی است آب و آتش دنیا

بلا نسبت ! فقط عاشق ! در این دریا بلم دارد !

 

طنین اره برقی ها هزاران برگ را سوزاند

کنون هر بی هنر کاغذ و هر بی بر قلم دارد

 

شجر شد سبز شد جلبک و بعد از مرگ پروانه

هزاران ادعا بلبل به بانگ زیر و بم دارد

 

جهان و جام جم در دست ضحاک است و اهریمن

می خونبار می ریزد  به هر جامی که کم دارد

 

 تن قصاب شد تندیس آزادی !! نمی دانم برای چه

برای ایـن کــه شــــاید او ســـر آزاده هــم دارد !

 

برای کافشین اینجا سوال بی جوابی هست

که کی از راه می آید بهاری که علم دارد

 

یادداشتهای شما 





دسته بندی :شعر سیاسی




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 0 روز 88/07/16


فرعونیان را هتک الاقصی مبارک                                    خوابیدگان را خفت فردا مبارک

باشد سعود از دره های بت پرستی                                    عبدالهبل های یهودا را مبارک

قتل علیُّ و محسن و ام حسن ها                                    بر شیعیان بی تبرا ( ما ) مبارک

شد قبله گاه اول اسلام تسخیر                                    بر سبز پوشان وطن دارا مبارک

این افتضاح نامسلمانان مغرور                                    بر مدعی های دروغ آرا مبارک

عکس از taghribnews تقریب نیوز





دسته بندی :نسل نو غزل




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 1 روز 88/07/14

 

گر به تن رخت آهنت باشد همچو روئین تنان تنت باشد

خود فریبی مکن که خودکُشی است لکه ننگ دامنت باشد

 

این دغل نغمه دموکراسی راست گویم که چپ شد از لاسی
نیست در قید و بند قانونی نسخه اهل سلطنت باشد

 

کاخ ضحاک مار دوش و شما ؟ فتنه یک وطن فروش و شما ؟!

در چنین نهضتی یقین دارم خون صد کاوه گردنت باشد!

 

ای عوامی که سبز می پوشی شیر خر از گراز می دوشی

سبز کردی کلاه استادی این سر ساده دشمنت باشد

 

 خلق را اینچنین که می خواهی اینچنین بی حساب و آگاهی 

یکزمان می شود شوی مهمان میزبان خصم میهنت باشد

 

پس بیا تا طلوع آزادی یک سحر عاشقانه اشک بریز

تا شود شر فتنه ها کوتاه ،کافشین - وقت مردنت باشد





دسته بندی :نسل نو غزل




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 0 روز 88/07/14

 

 

 

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

یادگاری که در این گنبد دوار بماند

 

عرضه کردم دو جهان بر دل دنیا دیده

به جز از عشق تو باقی همه فانی دانست


واقعا سرّ تو ای خواجه شیراز چه بود

شده مانا همه آن شعر که کلک تو سرود ؟





دسته بندی :مباحث ادبی




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 23 روز 88/07/13

 

تیمی که آروس داره

جر زنی رو دوس داره

کم بیاره اولش

ناله ناموس داره

بعد بگی چند چند شدیم

کارای معکوس داره

ناز نازی و تنبله

آدمای لوس داره

حرفی تو کیسه اش نبود

حرف خر روس داره

مثل کوالا هوا  ی اکالیپتوس داره

دغدغه مهمونو فرش مرینوس داره

باز چه قدر بهتره از شر تکبیر اون

هر کی کلیسائیه صدقی تو ناقوس داره

باز خدا کاف شین شعر خذعبل سرود

این روزا تو شاعری لنگی ملموس داره





دسته بندی :طنز




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 18 روز 88/07/11

 

 

طوفان گرفته بود، کلاهی نمانده است

خرمن به باد رفته و کاهی نمانده است

 

بی تو مچاله ایم در آوار روزگار

یا پرشکسته ایم و پناهی نمانده است

 

از بس کشیده ایم غم دوری تو را

در جعبه ها مداد سیاهی نمانده است

 

 

از کاف و شین که کفتر شیدای کوچه هاست

دیشب شنیده کوه که چاهی نمانده است

 

این جاده ها که خیس و کبودند شاهدند

تا ساحل ظهور تو راهی نمانده است

پست مجدد ( همزمان با افزایش سیل و طوفان و بلایای طبیعی و مصنوعی)









نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 19 روز 88/06/24

 

دریا تلاطم شب مهتاب است ، این چشم های آبی روشن را

و من ـ تمام عقربه هایی ـ که ، سمت تو می دوند رسیدن را

.............





دسته بندی :اشعار بزرگان




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 22 روز 88/06/12

 

در اشک این تمساح ها غرقند یک دنیا دلا

حق خران را اژدها خواهد ستاند از ما دلا

 

البته منظور از خران همان ارازل و وباش بیچاره ای هستند که به دست فته انگلیسی و به قول آن شاعر در دوربین اسلحه های خبرگزاری ها کشته شدند

 

 





دسته بندی :شعر سیاسی




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 21 روز 88/05/25

گویا زبان اهل جفا را بلد شدند

وقتی کبوتران تو از کوچه رد شدند

 

گفتندعاشقان جدا و صف عارفان جدا

با عشق تو تمامی اشرار بد شدند

 

تا نور آفتاب تو در آب جلوه کرد

تصویرهای کفر و ریا مستند شدند

 

بازا که در کنار هم این را طی کنیم

بی حضرتت به راه تو اشرار سد شدند

 

بختم بخفت و بی دل و بی چاره مانده ام

بازا غبارهای فریبا رصد شدند

 

بازا که کافشین و رفیقان در این فریب

طرحی که آن رجیم دغا می کشد شدند

 





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 22 روز 88/05/14


 

قرن پانزده وارد ربع دوم خود شده است و هر روز که می گذرد با حوادث خود دهان خلایق را بازتر می کند پر حادثه ترین قرن تاریخ بشریت به نحوی پیش می تازد که گویا تا کنون جز سالهائی معدود چیزی جز رکود در تاریخ ثبت نشده

اینجا تمام حقیقت های بی خدشه و خمارهای اسطوره گون صف کشیده اند

تمام خرافات و آفات به جنگ تمامی آیات و کرامات آمده انده

شیطان از ترس صیحه می کشد و جبرئیل از شوق

در کرانه ای کهکشانهائی پرفروغ به قعر سیاه چاله ها می روند و در کرانه ای خمارزدگانی در صف پیاله ها و ناله ها

شیاطین دیگر شب و روز ندارند هر دقیقه دسیسه ای و هر ساعت ریسه ای

و در این میان تو

تو را می گویم

کاش می دانستم کجای غفلت آباد ما قدم می زنی

خدا نگهدارت گل نرگس

 





 




دسته بندی :شعر سیاسی




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 10 روز 88/04/23

چهارشنبه 9 مرداد 1387 ساعت 10:46

تضمینی معنوی از قسمتی ازغزل حافظ با مطلع ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

 

 

بیر اولدوزی پارلاندی گون تک آسمان دا

او اولدوزون یوخدی تایی هچ کهکشاندا

او واقعا حی و حیاتی پارلاق اولدوز

او اولدوز اولدی گونلرین شاهی جهاندا

مبعوث اولادا اوندا شیطان اولدی مایوس

شیطان مایوس اولدی او مبعوث اولاندا

اونـنـان دمک شرمنده ایلر آدمی نی

هر شاعر اولدی ناتوان  اونان یازاندا

آند اولسون او دریایه کی دنیا ده تک دی

بیر حرفی اقیانوســــلردندی ســــایاندا

هچ بیر گیاهی انسانین دیدین تاپاماز

اصلا بولمز جورماغین حِیسّین اوجاندا

نازلی نیگاریم مکتبه گتموب ولیکن

بیر غمزیه اوستاد اولوب یوز مین جهاندا


 
حالا       شاعران جوان قم     امــــروز
سوال و جواب در حول و حوش شبهات وارده بر اسلام (آزمایشی)ــ قرن پــانــزده (چالشها و امیدها)  




دسته بندی :شعر ترکی




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 1 روز 88/04/23

 

 

از چشم و گوشم لذت دریا گرفتند

دزدان دریاها به ساحل پا گرفتند

 

این خودنمایان با صدای بی حیائی

آزادی از ذهن و دل دنیا گرفتند

 

نای نفس هم نیست ما را درشگفتم

 این نعره ها را از کجا اعدا گرفتند

 

خوبان شب شعر دل شیدائیت را

در کوچه های خاطرات ما گرفتند

 

جان ،چون گل و دل ،چون گلاب! ،این فطرتم بود

از من مرا در مسلخ سرما گرفتند

 

چیزی نماند از من به جز دلواپسی ها

تا لرزه ها در جان من مأوا گرفتند

 

از کافشین تنها دعای ساده ای ماند

کاش از ره آید آنچه از دنیا گرفتند

 









نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 23 روز 88/04/13

 

سلام

واقعا زندگی یک انسان چقدر ارزش داره ؟

واقعا رو که نیست که سنگ پای قزوینه ؟

چرا برای چی ؟

تا کی ؟


بار الها ور بیزه سن بو شیاطین دن نجات

اینسانین نسلین کسیب ور انسه بو جین دن نجات

 

اولدورور خلقی سورا ختمین توتوب یاسین اوخور

لطف قل ور خلقه سن بو حقه یاسین دن نجات

 

بیزدن آنجاخ بیر قالیرسا شیطان ارتوب مین دوغب

هانسی رویا ده جورم من بیر تاپار مین دن نجات

 


ترجمه فارسی شعر استاد از کافشین


خالقا بر خلق ده تو از شیاطنش نجات

نسل انسان قطع شد از جن بی دینش نجات

 

می کشد هر کس برایش ختم و یاسین می کند

اشک تمساحان بخشکان ده ز یاسینش نجات

 

گر ز انسان یک بیاید گشته شیطانش هزار

در کدامین خواب و رویا یک رهد از این هزار

 

 

 





دسته بندی :شعر سیاسی




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 20 روز 88/04/04

یکی از زیبا ترین شبها برای عبادت حق تعالی

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

 

 

 

کفی بالموت واعظا (واعظ مرگ برای نصیحت کافی است)

 

«امیر مومنان علی علیه سلام الله ابدا»

 

 

 این شب رو عید اموات هم میگن به همین مناسبت و برای این که یادی هم از امواتمون بشه گفتم این شعر رو مجددا تقدیم کنم :

 

پوسیده این کفن ،کفنم را عوض کنید

اصلا تمامی بدنم را عوض کنید

اینجا غریبه ام ،نفسی یاد من کنید

سنگِ سرِ درِ وطنم را عوض کنید

چیزی از آن ولیمه برایم نمانده است

یک ذره وضع گورکنم را عوض کنید

احسانتان چمن شد و خشکید و خاک شد

بذر بنای این چمنم را عوض کنید

مردم  مکرر از کتک باقیاتتان

احسان که نه فقط زدنم را عوض کنید

 

 


رحم الله من یقرا الفاتحة مع الصلوات فی حق الفقرا الاموات





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 20 روز 88/04/04

 

کنار مزرعه ات یک درخت روشنفکر

ترا کشیده به سوی هزار وادی بکر

 

برای هر نفست بی صدا جوابی داشت

و روی هر ورقش نور از آفتابی داشت

 

و روی مزرعه ات نور ماه می تابید

و باز آن همه شب مانده بود مه تا بید

 





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 9 روز 88/03/07

 

جهانه فخردور همواره زهرا                  زمانه دردینه دور چاره زهرا                 ازل دن ایندیه عالمه اصلی                  مبارز ضد استکباره زهرا                 برادر ننگ دور عرفان کشکی                  بصیر استاد استبصاره زهرا                 ایچنن مصطفی شهد شهادت                  باخوردی هی ، در و دیواره زهرا                 اورک یاره وداع مصطفایه                  نه دور وار سینه سینده یاره زهرا                 اورک ده فیکر ادیردی مصطفی دن                  آلاردی محسنه گهواره زهرا                 گدوب بس بیت الاحزانه غمیلن                  آغاردوب گیسوان قاره زهرا                 نبی دینموب نه لر اصحاب اولوبلار                  سورا کیم اوز وروب اونلاره زهرا                 یارالدوب ترس و کینه تنگنالر                  دوشوب دور بیر فضای داره زهرا                 قبایل «جنگِ احزابی» دیرلدوب                  علی تک یولانوب پیکاره زهرا                 نه حکمت دور مقابل یولویوبدور                  امام او گرگهای هاره زهرا                 نه جور جرأت تاپوب خردا اوشاقلار                  باخا او لحظه خونباره زهرا                 آچیق وقت ده قاپو مسماره باغلی                  اولوب باغلی قاپو مسماره زهرا                 حسن اولموشدی زهرانین عصاسی                  کچیلدی کوچه و بازاره زهرا                 یازوب قان خطیلن دیواره مردم                  فدا دور رهبر و سالاره زهرا                 خرافاتی عرب یاسی بینموب                  یتوب نیلوفری داداره زهرا                 دم درده علی نین ارشد اوغلی                  گلن یوخدور باخا اسراره زهرا                 شبانه دفن اولان بی بی یورولدوخ                  ایشق سال شام های تاره زهرا                 خانم او لحظه دن کی ایتدی قبرون                  گــــَــرَک شیعه اولا آواره زهرا                 دیرلدوب کافشینی شور کوثر                 گنه زینت وروب اشعاره زهرا

شعر ترکی درمدح ومرثیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهاو علی ابیها وبعلها وبنیها حالت کد html این قسمت رو می تونید از ادامه مطلب کپی کنید



دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 22 روز 88/02/20

 

در خاطراتت ای گل مست ای دوست

صدها هزار لاله شکست ای دوست

 

صدها هزار صاعقه برپا شد

صد هزار خسته نشست ای دوست

 

 

در کوچه های کاهگل مهتاب

نور سفید ماه شکست ای دوست

 

بهتر زمن ز خاک خبر داری

آبی ترین هر چه که هست، ای دوست!

 

دیدی نیامدی و دلم پژمرد

تا بند بند سینه گسست ای دوست 

 

در کلبه غریبی ام آیا خبر شدی

بی تو شدم چه خسته و پست ای دوست

 

ای آب رفته ،عمر دلم ، ای یار

از عالم ذر عهد الست، ای دوست!!!





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 21 روز 88/02/17


 

برای نیشوشیدن ناله ای در رثای آن بزرگ ادامه مطلب را ببینید





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 9 روز 88/02/11

نمی دانم تا حال چند قطعه صدا ( شعر و موسیقی) شنیده اید که واقعا ارتباط با خدا را در حین گوش دادن آن داشته باشید و یا اقلا حال داشته تان را از دست ندهید

حدس می زنم این شعر که مربوط به قرون اول اسلامی در ایران است و مربوط به زمانی می شود که هنوز نعل وارونه عرفان !! را بر قلب و کلام انسان نزده بودند برآیند فطرت پاک یک انسان است که در آن میشود به لطف حق ارتباط با او را تجربه کرد

زمانی که هنوز بازار شطح و طامات و حرف های قرو قاطی و بی سر و ته گرم نشده و به نام عرفان ریشه توحید و به نام اهل بیت ریشه ولایت اولیاء خدا و معصومین را نمی زنند

البته در میان شاعران متأخر نیز باید بزرگانی چون حافظ را استثناء دانست اما مجموعا هیچ شعر فارسی را متین تر و سخته تر از مناجات ( ای همه هستی ز تو پیدا شده ) نظامی یا مناجات ملکا ذکر تو گویم سنائی نمی یابم ..........

:

 

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدائی

شاعر : حکیم آدم سنائی

خواننده : حسام الدین سراج

Click here to start download..

 

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی

نروم جز به همان ره که توام راهنمایی

همه درگاه تو جویند همه از فضل تو پویند

همه توحید تو گویند که به توحید سزایی

تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی

تو نماینده ی فضلی تو سزاوار ثنایی

بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی

بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نیایی

همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی

همه نوری و سروری همه جودی و صفایی





دسته بندی :سایر مطالب




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 10 روز 88/01/05

 

گر چه شب فراق پدر در می آورد

کمتر کسی ز داغ تو سر در می آورد

 

دنیا یتیم مانده و عالم ز جهل و فقر

بی خود ادای اهل خبر در می آورد

 

یک طفل ناله از دل و دل درد می زند

طفلی خدنگ شب ز جگر در می آورد

 

در ملک سبز سیر و سلوک ستاره ها

مهتاب سر ز دشت شرر در می آورد

 

هر گل که یک نفس به خدا می برد مرا

از جیب خود دعای سفر در می آورد

 

آخر کجائی ای پدر روز آسمان

خورشید کی سرش به سحر در می آورد

 

 


6ردپا





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 0 روز 87/12/09

 

 

وهابیان ای نوکران بت پرستی
ای از شما بگرفته پا بازار پستی

بی رحمی و رحمن پرستی!؟، خنده دار است!
هر شب خدا با کرده هاتان سوگوار است

کفّ یهودیِّ شما در دست شیطان
دستانتان را با تحجر بسته شیطان

در حیرتم که کعبه هم از خشت و سنگ است
سجده به سوی کعبه هم محتاج جنگ است!!

القی الیکم سلم، من هو؟ - لیس مسلم!
قرآن که باشد جوهری پس نیست حاکم!

در مذهب بر حقتان هر خون مباح است!
فرقی ندارد کشتن انسان فلاح است!

اصحاب پیغمبر اگر آل یزیدند؟
پس دشمن اصحاب برحق رو سفیدند!

ای کینه ورزان نفهم لاابالی
وه چه جهادی می کنید و چه قتالی!؟

 

به امید انقراض این گونه خطرناک
[گل][بدرود]





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 14 روز 87/11/24

 

 

نفهمیدم چرا اینجایم ای دوست 

کیم ، اینجا کجا؟ ،پس وایم ای دوست

نگاه تو کجا و کوری ما

نگاه یار را می پایم ای دوست

 

تو می راندی تمام جاده ها را

کجا بودم کجا فردایم ای دوست

 

من بیمار را یاری نمانده

اگر چه در لب دریایم ای دوست

 

نمی بینم تورا از بس شلوغ است

بیا در خلوت رویایم ای دوست

 





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 22 روز 87/11/05





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 21 روز 87/10/22

 

شمارش می کنم فریاد ها را

فرا می خوانم امشب بادها را

 

برای رعد هم برنامه دارم

که رسواتر کند بیداد ها را

 

برای آب و آتش خون و شمشیر

فراخوان می دهم فرهاد ها را

 

که شیرینی در این عالم نمانده

بریدند از ستم شمشاد ها را

 

غروب شهر غزه غرق خون شد

سحر کو تا کشم جلاد ها را

 

خجالت چیزی خوبی هست اما

فدا شد نسل ما افسادها را

 

ارارتور آریائی پارت سامی

جدا کردند اینجا یادها را

 

برای کافشین دنیای تلخی است

تمسخر می کنند آزادها را





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 20 روز 87/10/22

طوفان گرفته بود، کلاهی نمانده است

خرمن به باد رفته و کاهی نمانده است

بی تو مچاله ایم در آوار روزگار

یا پرشکسته ایم و پناهی نمانده است

از بس کشیده ایم غم دوری تو را

در جعبه ها مداد سیاهی نمانده است

یا جامعه شناس شده یا روان شنان

هر خوک و سگ پژوه و گیاهی نمانده است

از کاف و شین که کفتر شیدای کوچه هاست

دیشب شنیده کوه که چاهی نمانده است

این جاده ها که خیس و کبودند شاهدند

تا ساحل ظهور تو راهی نمانده است





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 20 روز 87/10/21

 

 

 

این چه سرّیست که با سرو سری سودائیست

می دهد یاد سرت بر نفس شیدا ایست

 

می شناسیم تو را یا که نه؟ اما حتما

لطف داری و دلت تا به ابد دریائیست

 

سر نی را به سر نیزه تلاوت کردی

این دگر آخر عشق است و سر والائیست

 

گر چه اینجا همگی قافیه را باخته ایم

واژه های غزلت تک به تکش رویائیست

 

مغر بیت الغزل شاه عبادات نماز

سجده با تربت گلگون گل زهرائیست

 

کافشین رد کرامات تو ننوشت و نخواند

آنچه خواندیم فقط سایه سبز پائیست





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 21 روز 87/10/11

 

 

در دبستان تو ما عالِم ناکام شدیم

سوزش قافیه در سینه آلام شدیم

 

گاه گاهی به لب تشنه مه ضجه زدیم

گاهی آئینه خورشیدِ سر جام شدیم

 

در نماز تو که تیر از همه جا می بارید

پر جنون با کلماتت ز می خام شدیم

 

ای گل ثانیه های ازلی تا به ابد

در زلال غم تو غرق در ایهام شدیم

 

در شب تار به صوت چه کسی یار من است۱

سوی یک فاجعه ی غم زده اعزام شدیم

 

ذکــــــر لا حـــــــــول و لا قـــــوة الا بالله

در فروغ سحر پر تب صد شام شدیم

 

۱:هل من ناصر ینصرنی 

 




دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 23 روز 87/09/30

اگرچه یک شب یلدا شبى است بى خورشید شبى است پر ز خدا تا کنار او باشید 
 بله دوستان شبهاى بلند و روزهاى کوتاه استثنائى ترین فرصتها براى عبادتند پس این بهار زمستانیتان مبارکباد



دسته بندی :سایر مطالب




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 21 روز 87/09/30

 

بولمیرم قارپوزوی کورسی باشیندا کسیسن؟

یا بو خلقین کچه جک بیرلیغینا الّشیسن؟

 

چیلّه لر گچدی منیم گویچک اوبام  سای جوجه نی

من یوخام آیرسی یوخدی یادیوا ساخلا منی

 

چیددیرسان گونه بآخآن توخومون تانری سویور

کاف شینی یادا سال قیش گنه ده حلقه دویور

 

یاد اولا آغ بابامی بوزلی سویی قش گجه سی

قارپوزی کورسی سی آنجاخ او دا گتدی إله سی

 

یاد اولا او آتا لار سوزلری او خاطیره لر

او قاپو قآپو گدن هر یانا داتلی سیره لر

 

یاد اولا او ایجید اوغلان لارون قانلی قیشی

کورسی دن آیرلیب او شاختادا حاقا و ء رءشء

 

............

 





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 0 روز 87/09/27

 

عید غدیر خم زده هستی غم برآب

شیطان در این شرایط زیبا شده خراب

شکر خدا که عالم و آدم شکفته شد

باشد مبارک این گل زیبای آفتاب

--------------------------------------------------------------

 در ساحل غدیر جهان طفل مکتب است

عیدی که پاگشایی انوار در شب است

در فتنه های آخر وقت و زمان غدیر

حلال مشکلات جهان معذب است





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 19 روز 87/09/11

 

آواز مرگ شب پره تکرار میشود 

آغاز یک مقاله کشدار میشود 

 

 هر گل که با نسیم تو یک لحظه می تپد 

روی سرش هوای تو آوار میشود  

 

تو از معـــــادلـــات سه مجهولی منی 

این جهل ساده ایست که انکار میشود 

  

زیبای من به مشکل خوبی اشاره کرد 

 که روی پله پله آن کـــــار میشود 

 

دور از چراغ سبز تو اصلا بعید نیست 

این حرفهای شب زده اظهار میشود 

 

مائیم و کاغذی و گرفتتاری خمار 

آدم به مدح کار تو وادار میشود 

 

یارا کمند ابروی ماهت قرار ماست  

گرچه ثنای غیر تو بسیار میشود 

 

یک گوشه خود پرستی و یک گوشه کاهنی 

یک گوشه هم پرستش ابزار میشود 

 

یک گوشه اقتصاد به معنای زشت روز 

یک گوشه چهره گرمی بازار میشود 

 

احضار روح مرده یک موش از فضا 

گاهی حریف نی لبک و مار میشود 

 

خوب است لااقل کمی از عشق مانده است 

ورنه دوبـــــاره کــار همه زار میشود 

 

در انحنــــای دایره ی تنگ روزگـــار 

انسان در اوج فاجعه پروار میشود 

 

از دست کافشین همه شاکی شدند و باز 

کارش به دست لطف شمار کار میشود 

 

هر کس دلش به یار و رفیقی خوش است و ما 

هستیم منتظر که کی نفسش یار میشود 

 

 





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 20 روز 87/09/05

 شهریار                                         شعرهای «سلمان هراتی» در قالب لوح فشرده منتشر می‌شودسلمان هراتی                                        امام خمینی                                محمد رضا آغاسی                                 و قیصر امین پور                  



دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 18 روز 87/08/17

 

پیری به بهانه گفت ما خام شدیم 

در جاده عمر بی سرانجام شدیم 

 

ما داد کشیده ایم صد سال تمام  

بیداد به جان خریده بی جام شدیم 

 

از بس که در این قفس به دیوار زدیم 

در چشم همه جوان ناکام شدیم 

 

دیگر نه فقط جو زده گان مسحورند 

ما نیز غلام سیل اقلام شدیم 

 

در داخل جمع کودکی پیدا شد  

فرمود عجیب غرق این دام شدیم 

 

ما تا دم آخرین نفس می رزمیم 

ورنه لب اره چوب بادام شدیم 

 

ما صاعقه بر لبان شب می ریزیم 

کز خون خدا شقایقی فام  شدیم 

 

در شعر سیاه روزگاران تباه 

بر قافیه های تنگ الهام شدیم 

 

یا رب مددی که پیر شبها نشویم 

آنی بشویم کو بر آن نام شدیم 

 

در مطلع صبح کاف شین شعری گفت 

که در شب شعر غرق ایهام شدیم

 





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 15 روز 87/08/03

 

 

تو عمق خاطرات آبی ای اشک

تو اوج لحظه های نابی ای اشک

 

تو را بیگانه غم می داند اما

تو اوج شادی مهتابی ای اشک

 

اگر چه درد و بدبختی زیاد است

ولی در چهره ها نایابی ای اشک

 

تو را شب زنده داران می شناسند

ولی دور از همیشه خوابی ای اشک

 

تو با این کوچکی یک چشمه، موجی

نه مثل برکه و مردابی ای اشک

 

تو از هر لحظه ای روشن تری پس

برای آسمان هم قابی ای اشک

 

 

 





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 15 روز 87/07/03

 

اگر از هر کلمه ای که به ذهنت می آید یک کلمه بگویی باید تا ابد حرف بزنی

اما

اگر از هر هزار کلمه یک کلمه بگویی حرف هزار سال را زده ای !!!





دسته بندی :مباحث ادبی




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 10 روز 87/06/13

 

رسید م‍ژده که فصل شکوفه جان شد

و آسمان و زمین آفتاب باران شد

 

 رها شویم از این بندهای شیطانی

که بسته هر رمضان دست و پای شیطان شد

 

زمین ز دره غمهای روزمره رهید 

زمان زمان عروج سریع انسان شد

    

ز لطف یار تو کولاک می کنی این بار  

چه دیده ای تو خدا را ز بس که طوفان شد  

 

بهار و جان و جهان نو بهار سبز زمان 

زمان عزت انسان بهار قرآن شد 

 

 


حلول ماه مبارک رمضان بر دلدادگان سفره جانان و بر مهاجران جوان مبارک باد 

  

 ارائه دوم بعد از K.BLOGSKY





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 11 روز 87/05/25

سلام

ولادت ناموس دهر و محور کائنات حضرت مولا بقیة الله الاعظم صاحب الزمان م ح م د ابن الحسن العسکری روحی له الفدا را خدمت تمام پاکدلان و شیعیان حضرتش تبریک می گوئیم

 

 

 

دارد  حظور ناب  تو یک خواب میشود

یا یک کتاب سری و نایاب میشود

 

وقتی تو نیستی همه حتی ترانه ی-

- دریا وبال گردن مهتاب میشود

 

من مانده ام در این شب معکوس سرد و تار

اصلا چرا کلام خدا قـاب میشــــود

 

در عصر عینک و کرِم ضد آفتاب

آئینه تو از چه سبب باب میشود

 

می آیی ای فروغ گل نازنین صبح

اینجا تمام راه تو بی تاب میشود

 





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 11 روز 87/05/04

 

 

 

بیا نمانده دگر آه در بساط دلم

در امتداد فراق است انحطاط دلم

اگرچه قاب شده رد پای خورشیدت

درون حوض پر از شبنم حیاط دلم

ولی خمار تو در لحظه های تاریکی

نمی رسد به غم آگین ترین نقاط دلم

و کاف و شین شب بارانی حظور تورا

به گـِــل نشسته که سازی تو گــُــل ملاط دلم

فقط به خاطر تو باز میشود دل من

بیا بیا نفس سبز انبساط دلم

 

ادامه مطلب تسلیت به مناسبت شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام است





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 19 روز 87/04/26


به رد پای بلندت که روی دوش شب است

همیشه نام علی زادگاه تاب و تب است

تو خانه زاد خدایی قسم به بیت عتیق

که تار موی سرت برتر از هزار لب است


اس ام اسی برای امروز 





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 11 روز 87/04/03

 

 

سلام بر شما

با عرض تبریک به مناسبت ولادت حضرت بی بی فاطمه هرا سلام الله علیها و سوم تیر

اخرین سروده ام رو در مورد تفرقه تقدیم می کنم:


 

 

هست شیطان جانیی  سابقه دار

بهر اغفال  من و تو بی قرار

 

در کلاس تفرقه  اولاد او

می شنیدند از لبش  اوراد او

 

نسل انسان را فقط  تنها کنید

با غرور و کینه  از هم وا کنید

 

از نژاد و جنس برتر دم زنید

با منم آتش به این آدم زنید

 

داد مردان را بگیرید از زنان

از حقوق زن شود کر آسمان

 

زن مگر ماشین اولاد آوریست

مرد پر قدرت ذلیل دیگریست

 

زن چرا اینجا مطیع شوهر است

مرد حمال است آیا یا خر است

 

مرد بی زن یا زن بی مرد را

باد خواهد برد فردِ فرد را

 

ترکها در چنگ شیرازی اسیر

گشته ایران مال ترکان ای بصیر

 

ترکها تا حال حاکم بوده اند

فارس ها ما را معلم بوده اند

 

این عرب غارتگر تاریخ ماست

فارس آن اسلام را داده هواست

 

کردها مظلوم سه کشور شدند

بختیاری ها چرا کمتر  شدند

 

بود ایران ملک ایرانشهریان

سیستان مسدود شد همشهریان

 

سنیان در سنت پیغمبرند

شیعیان بی دین و گبر و کافرند

 

یا نوشته بر در باغ جنان

غیر شیعه کافرند آن دیگران

 

دیگران ظالم ترین در عالمند

ما فقط خوبیم مای مستمند

 

آریایی ها نژاد برترند

دیگران هم بربری هم بربرند

 

غرب وحشی، غربیان بی مادرند

شرقیان را می شناسم من خرند

 

سیستان دریای عمان تا به کی

یا خلیج از آن ایران تا به کی

 

ارتشی ها برترین رزم آورند

از سپاهی ها همیشه برترند

 

یا که آمار شهیدان سپاه

ده برابر بیشتر شد کن نگاه

 

روستائی ها عوام و مسخره

شهریان بی عار بی کار و سره

 

آخر ای ملت چرا حاجی قوام

حاج آقا بنشین عبادت کن تمام

 

سالمندان اهل دنیایی دگر

یا جوانان در گناهان غوطه ور

 

گر شود بنزین مزدایی تمام

رنگ آبی نیست قرمز را به کام

 

آری این شیطان بزرگ و کوچکش

پر طرفدار و خریدار و تکش

 

روز  و شب در فکر نابودی ماست

دائما در فکر مردودی ماست

 

تا غرور حرص و ترس و کینه را

سربرد گیرد صفای سینه را

 

جمله ادیان به جز یک کیش نیست

خالقی جز حی داور بیش نیست

 

شیعه و سنی و ترک و گیلکش

از عرب تا فارسی و ازبکش

 

مخزن مردان مرد عاشق اند

شیرزن خیزان پاک لایق اند

 

ملک قزوین از رجایی گشته بام

موطن علامه و قائم مقام

 

باشد آذربایجان سالار ما

چون سر ایران بود سردار ما

 

چون صحاح سته سنی نویس

رافضی بودند و ایرانی و خیس

 

نیست جائز  سخره بر خلق خدا

تا نگردد خشکسال ارض و سما





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 9 روز 87/03/16

 

 

از زمان تأسیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی واژه های بسیاری به جای مشابه انگلیسی یا عربی اش پیشنهاد شده است  مثلا به جای هلی کوپتر بگوییم چرخ بال یا بالگرد و یا مثلا به جای استفاده بگوییم بهره گیری  و ...

البته با وجود این که فرهنگستان انتساب بسیاری از این واژه ها را به خود نمی پذیرد هنوز خیل این گونه واژه ها روز به روز بیشتر میشود و تقریبا هیچ مرجع صلاحیت داری کنترل ورود این واژه ها را به دست ندارد

به قسمتی از این واژه ها دقت کنید

میدان مسابقه : آوردگاه – حریف : هم آورد – کامنت : نظر و...

 

ناتوانی این واژه ها در حصر و دلالت معنی:

اگر به زعم نمایندگی مشت برای خروار سراغ واژهای مذکور در بند فوق برویم می بینیم که موازی یا متضاد بودن با یک ما به ازای دیگر یا ضعف  در دلالت معنی از مشخصه های اصلی این واژه ها است

مثلا آنچه مصطح و رایج است استفاده از کلمه حریف در ازای کسی که با شما مسابقه می دهد است در حالی که این مسایقات قاعدتا هیچ گاه خصمانه نیستند استفاده از واژه باستانی آورد «به معنی رزم» برای آنها توصیه شده است مضاف بر وجود انگیزه های صهیونیستی و تفرقه انداز که برای این گونه اقدامات دور از ذهن نیست بعضا انگیزه های تخریبی صهیونیستی دیگری هم بالای سر این کار دیده میشود و آن به استیصال کشاندن زبان فارسی است

به خوبی می دانیم که زبان فارسی بعد از حدود 200 سال تسط کامل زبان عربی دوباره در سبک خراسانی سر برآورد و به طرزی برتر از همه ادوار زبانشناسی خود خود نمایی کرد و این دقیقا بعد از حدود دویست سال حاکمیت مطلق زبان عربی در ایران به وقوع پیوست ،در حالی که بیشتر واژگان فارسی عربی شده بود البته نسبت دادن این مسأله به فردوسی سخن سنجیده ای نیست زیرا که این سره گویی تقریبا غیر عمدی فارسی حدود صد سال قبل توسط شاعران معروف دیگری آغاز شده بود

 

پس ناگفته پیداست که مشکل اصلی زبان فارسی نه ورود واژه های غیر بومی بلکه استفاده از واژه های نوظهور غلط و به قهقرا رفتن زبان محاوره ای و فرهنگستانی ماست

 

در پایان از شما دعوت می کنم از واژهای قسمت بدون شرح این مقاله بازدید کنید:

 

 

آپیدم – آپم – عشقولانه است – با فرهنگ – چرخ بال – کش لقمه – دراز لقمه – بزرگداشت به جای احترام ! – ماندن به جای اقامت -  انفرادی را بگو تنهایی )به جون خودم این قسمت را در یک وبلاگ با مایه های فارسی را پاس بداریم دیدم) پس عبارتهای زیر را هم خواهیم داشت : سلاح تنهایی ! آوردمان تنهایی ! فلوره تنهایی ! رزم تنهایی!؟ و ..

 

و یا پایگاه اینترنتیپارسی را پاس بداریم که نصف نوشته هایش انگلیسی است که می فرماید به جای انتقاد کردن بگو خرده گیری - خرده گرفتن!؟ در حالی که کاملا غلط است چون خرده گرفتن در کاربرد قدما به معنی عیب گرفتن استفاده شده در حالی که انتقاد یعنی خوبی و بدی اثر یا فردی را به قصد برطرف کردن معایب نشان دادن

و یا همان پایگاه اینترنتی عبارت هماورد را به جای حریف پیشنهاد می کند که تعجب آور است که قبلا تشریح شد

 

البته باید به خاطر داشت اکثر معایب زبانی ما به خاطر کلاس گذاشتن های همین آقایان است مثلا در وبلاگ سابق الذکر که از دوستان ماست نوشته شده فعلا نمی توانم آپ کنم!!! مرا ببخشید و لابد باید در این قسمت پرتقال فروش را پیدا بکنیم و مطلوب است محاسبه خیلی چیزای دیگه

 





دسته بندی :سایر مطالب




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 7 روز 87/03/12

  آخرش وضع طوری شد که به یاد بیارم این چند کلمه معروف و غریب رو :

با دلی پاک و قلبی مطمئن و ضمیری امیدوار به ]رحمت[ خداوند از محظر شما برادران و خواهران مرخص میشوم و .....

وقتش نشده از خودمون بپرسیم چقدر آمادگی پیدا کردیم برای خداحافظی!!

 

در دربانی دانشگاهی که 7 سال در آن درس خوانده بودم دیدم  نوشته بود:

 

 

بگذارید و بگذرید

ببینید و دل مبندید

چشم بیندازید و دل مبازید

که دیر یا زود

باید گذاشت و گذشت

هر آمدنی را رفتنی است

و هر انتصابی را عزلی

خوشا به حال آنان که در طاعت خالقند و در خدمت مخلوق


این وبلاگ به طور کامل به آدرس جدید خود کافشین.بلاگ اسکای در مجموعه قرن 15منتقل شد

 





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 9 روز 87/03/06

 

 

دیگر بهانه سفرم را من نگیر

حاجت نده دو چشم ترم را زمن نگیر

 

گفتند زائران تو دنبال حاجتند

پس حاجت  پر از شرررم را زمن نگیر

 

می گفت قاطری شده اسبی کنار چاه

این گونه راحتم تو خرم را زمن نگیر

 

بیکارم عاشقم که  برای تو آمدم

شغل دگر نده سفرم را زمن  نگیر

 

چیزی نخو استیم و تو دادی سعادتی

پس گریه های  بی اثرم را من نگیر

 

شکر خدا که نعمت بی حد به بنده داد

اما تو عشق در به درم را زمن نگیر

 

نشناختم اگر چه شها چاه  جمکران

این کاف و شین شعله ورم را زمن نگیر

 

  74ردپا





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 8 روز 87/03/04

 

 

خوبی برای قرب خدا از صفای توست

زیرا که خوبی از گل روی خدای توست

 

قرب خدا که طی مسافت نبود و نیست

این ابتدا ز خوبی بی انتهای توست

 

نامهربان بسی متنفر از این خداست

رحمن رحیم حیّ رئوف آشنای توست

 

هر کس برای قرب به شیطان تلاش کرد

ضد وجود نیک گل لحظه های توست

 

قرب خدا به معنی مثل خدا شدن

رحمن شدن رئوف شدن ابتلای توست

 

اصلا مگر بهشت و جهنم برای چیست

عادت اگر به خیر کنی ابتدای توست

 

حتی اگر به قصد دگر نیکویی کنی

بعدا وجود عادت ذاتی صفای توست

 

بیگانه میشوی  به بد اخلاقی و فساد

چون نی وصال مهر نیستان نوای توست

 

همدرد خلق خالق رحمن از عشق او

گردی، اگر رضای خدا را رضای توست





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 9 روز 87/03/03

 

به ساقه های شقایق دگر تبر نزنیم

به پای لاله عاشق تبر دگر نزنیم

 

یقین که ما گل خورشید را نمی خواهیم

اگر به داغ غریب سپیده سر نزنیم

 

ز روزنامه ما مشتری شود خشنود

اگر خطوط سیاهی از این خبر نزنیم

 

بود خطای بزرگی در این خطوط خطیر

چو با سلاح قلم بر دل خطر نزنیم

 

خبر نمی شود از آتشی نهانی داد

اگر به آتش یک شمع شعله ور نزنیم

 

دگر به ساحل دریا نمی شود آسود

اگر  شبانه به آن رود دربدر نزنیم

 

 





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 20 روز 87/03/02

 

انگشتان مرگ را شمرده ای

اینک حلقوم شاعری را گرفته

 و منتظر است تا آن لحظه ناگزیر

تمام آب یک خوشه نارس را بفشارد

(کافشین)

 





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 20 روز 87/03/02

 

 

من آس و پاسو ول کن من ناشناسو ول کن

تو با اون کلاس فیلمت من بی کلاسو  ول کن

 

 

مادرت دیگه غریبه اس این همه آدم مشهور

حرف نزن باشه قبوله بارفیقا درددل کن

 

 

من میرم خونه پیرا دکور خونه ات قشنگ شه

شب و روز بشقابه زردو به اروپا متصل کن

 

تو که پیر نمی شی مادر شب و روز خونه عوض کن

برو فکر باغ بهتر تو یه جایه معتدل کن

 

ولی اون روز که بریدی کم کمک موهات سفید شد

بی خیال فصل پیری رنگشون با واکس و ژل کن

 

پسرم رسم زمونه اس همه جا به این نشونه است

تو رو هم می برن اونجا دلتو یه کم خجل کن





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 17 روز 87/02/23

جهانه فخردور همواره زهرا

زمانه دردینه دور چاره زهرا

 

ازل دن ایندیه عالمه اصلی 

مبارز ضد استکباره زهرا

 

برادر ننگ دور عرفان غربی

بصیر استاد استبصاره زهرا





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 12 روز 87/02/13

گر مطیع عقــل مطلــق گشته ای

در جهان بینا و بر حق گشته ای

 

فکرت از نور خدایی روشن است

بی ولایت عقل گیج و کودن است     

 

انتهـــــــای راه او تاریــک و تـار

هی خطـا هی آزمـــایش هی فرار

 

بی ولا یا مرتجع یا مد گراست

طالبان یا مانکنی در کوچه هاست

 

بی ولایت فرد روشـن فکر نیست

بنده شیطان کلامـــش بکر نیست

 

از اپیکور هزاران ســــــــال پیش

کوره راهی ساخته در حال خویش

 

از کشیشی چون فروید آموخته

آنچه او انکـــار کــرده دوخــتـه

 

اشتبــاه عــــالمــان را کرده جمع

نیست روشن  فکرِاو در حد شمع

 

چون پز تی شرت دانکی می دهد

بند خود را دست یانکی می دهد

 

هیپنوتیزم جلوه های ویژه شد

می کند سرکوب هر دم عقل خود

 

بچگی حفظش اگر هم بوده بیست

نامسلمان شد ، شروع کودنیست

 

صبر اگر در جان نداری کودنی

دائما از راه بیــــــرون می زنی

 

نیست بین عشق و عقل و علم و دین

اختلافی در مســــیــــر مســــلمیــــن

 

مهربانی جز در این دین نابجاست

مهربانی مـــال درگاه خــداســــت

 

گــــــر چه دین رحمة للعــالمیـــن

بی ولایت قاتلان را گشته دین

 

بی خدا دنیـا جهنـــم دره شد

تا ظهور کامل خورشید خود

 

 






دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 6 روز 87/02/12

 

 

یادت تمام قافیه ها را به باد داد

دار وندار قافیه آرا به باد داد


 

زیبایی نسیم دل انگیز کوی دوست

باران نزد ولی دل ما را به باد داد


 

با قاصدی که مژده وصلش به ما رساند

خود کیمیای خاک شفا را به باد داد


 

آن نازنین که صد پر از اعجاز غنچه داشت
با دست خود کتاب دعا را به باد داد

 

عالم نصیب باد شد آنشب که یار ما

موی سیاه مشک فزا را به باد داد

 

 

 


هر بزرگواری که بخواد شعرهای این وبلاگو توی وبلاگ یا سایتش بذاره مطمئن باشه که بنده کاملا راضی هستم

البته لطفا با درج این لینک و باز آخرین غزل





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 23 روز 87/02/01

 

تردید دارم مرده ام یا زنده ام من /      / گویا که دورم خسته ام بازنده ام من

 

سوهان روح من شده دنیا پرستی /     / دور از تبسم بی خیال خنده ام من

 

عمری تلف شد در خیال خودنمایی /    / از خود همیشه دائما شرمنده ام من

 

در سی نمای چهره مرداب مردیم/      / تو خسته ای گم گشته او پر کنده ام من

 

در جام چشمانم بریز ای جان چشمم / / نوشیدنت را طالبم تا  بنده ام من

 

ای کاش چون خون در رگم می ریخت جامت /   / خورشید می نوشم دگر تابنده ام من





دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 10 روز 87/01/31

 

سلام علیکم

=====================
نمی دانم چه چیزی انقلابیون سابقون و تندرو را تبدیل به محافظه کاران پرسر و صدا و زمینگیر می کند
نمی فهمم اینهمه فتنه اینهمه سر وصدا آیا سکوی پرتاب بشر است به روزهای سکوت سبز و پر نفس اردوی بهشت یا مقدمه سقوط اوست در دره خیالات و اوهام و روزمره گی ها
نمی دانم نفس مسیحایی موعود کی خواهد وزید تا رستاخیز این قبرستان نشینان روزمره گی ها باشد
نمی دانم اکنون که این لجنزار عفن زندگی ما را هم در کام کشیده است این دست و پا زدن ها اگر به مرگ ختم شود شهادت است یا نکبت
اما می دانم باید صبور بود و دست و پا زد و چرا دست و پا باید رقصید رقصی که در ابتدا انسان عمود بر زمین می ایستد و در میانه خم میشود و در انتها از زر به خاک می رود و از خاک برمی خیزد و باز به خاک می رود و از خاک برمی خیزد
و این بار عمود می ایستد و دست می گشاید و دست افشان می کند و باز می رقصد چه لرزه آهنگ عشق را جز با رقص نمی توان تسکین داد

 

وبلاگ نادر طالبزاده






دسته بندی :




نویسنده : کریم شاهزاده ( کافشین ) ; ساعت 11 روز 87/01/23

 

بازیچه زبان شد ،عرفان و دانش و دین

اسرار عارفان شد آواز های نسرین

 

رازی که بود پنهان در نزد عشق بازان

با طبل و ساز می گفت استاد طبل سازان

 

علم بدون تهذیب ام المصائب ماست

از زاهدان ناپاک هر گوشه جنگ و دعواست

 

وقتی طبیب می گفت سیگار مرگ خاموش

می رفت و دود می کرد در کنج لانه ی موش

 

می گفت شیخ جنت در نزد ما حقیر است

یک روز  دیده می شد در مرز باغ گیر است

 

در گردنه به تک چرخ از مرگ یار می گفت

گویا که بی خبر بود مانند یار می خفت

در معده حقیری حوضی گلاب ریزند

باید به دستشویی با صد عذاب ریزند

در کاسه پر از گل دریا نگشت داخل

باید که کرد کاسه مخلوط خاک ساحل

 


نشر اشعار این وبلاگ با درج این لینک و باز آخرین غزل مورد رضایت شاعر و منتی بزرگ برماست





دسته بندی :




 

باقی پیوندها

قرن 15 به بلاگفا بازگشت
میانبر وبلاگهای قرن 15
آئینه وبلاگهای قبلی کافشینK.BLOGSKY
اشعار کافشین در بلاگ اسکای
آئینه قرن15 در بلاگ اسکای
دکتر رحیمی
آئینه قرن15 در پرشین بلاگ
خلیج وحدت (جدید)
یاداشتهای یک نامسلمان
روستای تیمورلو
دنیای وارونه
/*پیوندهای دیگر - پیوندهای دیگر*/
شهید
اتحاد و انسجام اسلامی
مرتضی (آیا می خواهید متحول شوید
دفتر بسیج طلاب آ. شرقی
سرود بودن من (انتظار موعود)
دفاع از عقاید شیعه و نمایش شمه ای چهره کریه وهابیت
آهسته سوختن
/**/شاید این جمعه بیاید شاید/**/
دفترچه اشعار آقا مهدی
فرشته محبت
*/عطر گل یاس/*
یاسهای سفید
اسلام و قرآن
شرهانی
تا نیمروز
نسیم ظهور
اس ام اس مذهبی
عطر گل یاس
VARCOLY1 آقا رضا
اویاخ زنجان

 

امکانات جانبی


 

 

 

دارد  حظور ناب  تو یک خواب میشود

یا یک کتاب سری و نایاب میشود

 

وقتی تو نیستی همه حتی ترانه ی-

- دریا وبال گردن مهتاب میشود

 

من مانده ام در این شب معکوس سرد و تار

اصلا چرا کلام خدا قـاب میشــــود

 

در عصر عینک و کرِم ضد آفتاب

آئینه تو از چه سبب باب میشود

 

می آیی ای فروغ گل نازنین صبح

اینجا تمام راه تو بی تاب میشود

 

لینک دوستان

بازگشت قرن 15

کمیته امور بانوان مدیریت آموزش وپرورش آران وبیدگل
مدیریت آموزش وپرورش شهرستان آران وبیدگل
دفتر مقام معظم رهبری
دفتر ریاست جمهوری
ستاد بین المللی غدیر اصفهان
دفتر آیت لله طباطبائی
الفبای عشق
نهج البلاغه
قرآن
ستاد اقامه نماز
حرف زیبا
کوثر طاها
تنها ومنتظر
مرکز تحقیقات معلمان نظام وفا
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
پایگاه شیعی رشد
السلام علیکم یا انصار ابی عبدالله
فرهنگی مذهبی
چا مانده از..............
سایت امام علی (ع)
عشق،عاشورا،انتظار
شهدا، الگوی هر نوجوان و جوان ایرانی
مدرسه راهنمایی حضرت فاطمه زهرا(س)بیدگل

 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد